Aşk yağmuru | ||
طاقتم ده خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته بر سپهر لاجوردی آتش آهم گرفته ای خدایی بی نسیبان طاقتم ده طاقتم ده قبله گاه ما قریبان طاقتم ده طاقتم ده ساغرم شکسته ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی در میان طوفان بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سر نوشت آدم ساغرم شکسته ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی تو تشنه کامم کشتی در سراب نا کامی ها ای بلای نا فرجامی ها نبره لب بر جامی می کشم به دوش از حسرت بار مستی و بد نامی ها بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای نا خدای عالم تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سر نوشت آدم ساغرم شکسته ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی شکایت از چه کنم ؟ شکایت از چه کنم؟ که خود بدست خود آتش بر دل خون شده ی نگران زده ام بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای نا خدای عالم تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سر نوشت آدم تو تشنه کامم کشتی در سراب نا کامی ها ای بلای نا فرجامی ها نبره لب بر جامی می کشم به دوش از حسرت بار مستی و د نامی ها بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای نا خدای عالم تا نام من رقم زده شد یکباره مهر غم زده شد بر سر نوشت آدم ساغرم شکسته ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی
سالار عقیلی شعر:معین کرمانشاهی
[ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 12:5 عصر ] [ مهرداد وجودی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |